سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بود نبود
 

خوابیده ای آرام مثل بچه قوها
بیدارم اما با تمام آرزوها


بیدارم و حال مرا باید ببخشی
که دست بردم بی اجازه لای موها


من انجماد سال ها تنهایی ام ... آه
آتش بریز ، آتش برایم در سبوها


با دست خالی آن قدَر پای تو ماندم
که قطره قطره جمع شد این آبروها


یک چشمه از کلّ هنرهای تو کافی ست
تا آب رفته باز برگردد به جوها


وقتی تو باشی هیچ معنایی ندارد
لبخند دخترخاله ها ، دخترعموها!

ای آسمان!چشم از زمین بردار دیگر
خواب است امشب ماه زیر این پتوها


نوشته شده در تاریخ یادداشت ثابت - جمعه 93/1/2 توسط amirghochi
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک